مردان نبرد ـ پرویز بهرامی
|
||
خاطرات فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدّس، نوشتهی پرویز بهرامی |
« عبور از دجله »
راوی خاطره: علیرضا مولایی
بر گرفته از کتاب مردان نبرد. نوشتهی پرویز بهرامی
نوزده روز از اسفند ماه 1363 ميگذشت كه بار ديگر رزمندگان اسلام ميرفتند تا حماسهي خيبر را تكرار كنند.
بالأخره انتظار بچّهها به سر رسيد و عمليات «بــدر» با رمز مقدّس يا فاطمه الزهرا(س) آغاز شد.
از جمله لشكرهاي عمل كننده در اين مأموريت مهم، لشكر 31 عاشورا بود.
ما جمعي گردان علي اصغر(ع) بوديم كه از پــد[1] شش، بعد از كلي پيادهروي و دويدن روي پل شناور، ميبايست سوار قايقها ميشديم و به جلو ميرفتيم؛ ولي يكي از قايقها با انفجار گلولهي خمپاره، واژگون و چند تن از رزمندگان اسلام به شهادت رسيدند، از همين رو فرصت نشد در موعد مقرّّر حركت كنيم لذا صبح سوار قايقها شده و حركت نموديم.
در مسير حركت، قافله سالار كاروان عاشورائيان، شهيد باكري[2] فرمانده دلاور لشكر 31 را ديديم كه بر روي شناوري ايستاده بود و ظاهراً از شب قبل، يگانها و رزمندگان لشكر را براي پيشروي به سمت دشمن كنترل و هدايت ميكرد.
از راست: ۱ـ پرویز بهرامی ۲ـ علیرضا مولایی
به علامت خسته نباشيد با تكان دادن دست به ايشان از آنجا عبور و بعد از طي مسافتي به اوّلين خاكريز و سنگرهاي دشمن در خشكي رسيديم.
آري! خط نفوذ ناپذير دشمن، شكسته و سنگرها چند ساعت قبل توسط رزمندگان ديگر گردانها فتح شده بود ولي هنوز نيروهاي بعثي عراقي در منطقه حضور داشتند و خط دشمن بطور كامل سقوط نكرده بود، بهمين جهت به گردان ما دستور داده شد در روز روشن به سمت نيروها و مواضع دشمن يورش برده و آنها را به عقب برانيم تا ديگر رزمندگان لشكر بتوانند به آساني در خشكي موضع بگيرند.
ما با سر دادن بانگ اللّه اكبر، يا مهدي و يا حسين، با عزمي راسخ و گامهايي استوار، به سوي دشمن هجوم برده و حدود سه كيلومتر آنها را عقب رانديم.
دشمن با تمام امكانات و تجهيزات در مقابل ما صف آرايي و مقاومت ميكرد، به همين علّت ديگر نتوانستيم جلوتر برويم، لذا مواضع تصرّف شده را پاكسازي؛ شهدا و مجروحين را به كمك برادران به عقب انتقال داديم.
بعد از ظهر همانروز ، مجدّداً دستور پيشروي صادر شد.
پيشروي ما بايد در دو جهت انجام مي گرفت. يك گروه به طرف شرق رودخانهي «دجـلــه» و گروه دوّم به طرف جنوب دجله كه اين آرايش جنگي انجام گرفت و ما در معيّت گروه دوّم بعد از طي مسافتي با هجوم به مواضع و سنگرهاي دفاعي دشمن، متأسفانه موفق به پيشروي نشديم و لاجرم به موقعيّت قبلي خود بازگشتيم. گروه اوّل نيز مثل گروه ما به جاي اوّل بازگشتند.
با فرا رسيدن شب، دوباره پيشروي را آغاز نموديم؛ با اينكه خستگي در چهرهي همه رزمندگان نمايان بود ولي بالأخره پس از جنگي نابرابر و سخت و به عبارتي تن به تن، در سپيدهي صبح به كنار رود دجله رسيديم.
دقايقي از اذان صبح ميگذشت كه دركنار دجله وضو ساخته و فريضهي صبح را در حاشيه رودخانه (كنار روستاي الخضر عراق) اداء كرديم.
بعد از نماز، شروع به پاكسازي منطقه و پيرامون خود نموده و دهها نفر از نيروهاي دشمن را كه در داخل نيزارهاي حاشيهي رودخانه مخفي شده بودند به اسارت خود در آورديم.
تمام روز مشغول پدافند[3] در آن منطقه بوديم تا اينكه با فرا رسيدن تاريكي شب، دوباره از حاشيهي رودخانه بطرف جنوب به پيشروي خودمان ادامه داديم.
پس از درگيري سنگين با دشمن و انهدام دهها تانك و خودروي متعلّق به آنها، مسافتي حدود پنج كيلومتر را پشت سر گذاشتيم.
اين بار در يك نقطه اي حدوداً دو كيلومتر جلوتر از روستايي موسوم به «همايون» از جهت غرب و جنوب رودخانه ي دجله، شديداً زير آتش سنگين و نفس گير دشمن قرار گرفتيم.
ما با نيروهاي پياده و زرهي دشمن مواجه بوديم كه پس از نبردي جانانه، به علّت كمبود مهمّات دوباره مجبور به عقب نشيني شديم و در كنار روستاي همايون موضع گرفته و يك خط پدافندي براي خود ايجاد كرديم.
وقتي صبح شد دشمن براي بازپسگيري سنگرهاي خود كه به تصرّف ما در آمده بود پاتك[4] شديدي را به مرحله ي اجرا گذارد.
در اين حملهي متقابل، نيروهاي دشمن بيش از يك ساعت تمام، با انواع سلاحهاي سنگين و نيمهسنگين مواضع ما را مورد هدف قرار داده و بعد شروع به پيشروي نمودند.
موج نيروهاي دشمن لحظه به لحظه به ما نزديكتر ميشد.
در اين مرحله، رزمندگان اسلام عليرغم خستگي مفرط و بيخوابي سه شب قبل، با ياري جستن از خداوند و با بكارگيري تمام توان و امكانات موجود از خود ايستادگي نشان داده و با عزمي پولادين موفق به دفع پاتك دشمن گرديدند.
به علّت كمبود مهمّات (موشك آر. پي. جي 7 و گلولهی خمپاره و توپ 106 و...) چندين تانك دشمن، خاكريزهايمان را شكافته و به سنگرهاي ما رسيدند، ولي رزمندگان با نارنجك دستي، آنها را يكي پس از ديگري شكار كردند.
نيروهاي دشمن كه از نداشتن مهمّات ما آگاه بودند، با نوع حملاتي كه نشان از عصبانيّتشان داشت ديوانه وار به جلو ميتاختند. درست چند متر جلوتر از خاكريز ما كه به همراه چند تن از رزمندگان در آن موضع گرفته بوديم موتورخانهي آب آشاميدني روستا بود كه تعداد زيادي از نيروهاي عراقي به آن ساختمان رسيده و در آنجا سنگر گرفتند.
ما با آنان فقط با نارنجك دستي ميجنگيديم كه خوشبختانه با رسيدن مقداري مهمّات، وضع ما كمي تغيير يافته و بهتر از قبل شد.
به حول قــوّهي الهي، چندين دستگاه از تانكهاي دشمن را منهدم ساختيم و بقيه نيز از بيم انهدام، به عقب گريختند، ولي هنوز نيروهاي پياده ي دشمن، آگاهانه يا نا آگاهانه در لابلاي نيزارها، نخلستانها و... مانده بودند.
در خلال نبرد زميني با دشمن، ناگهان هواپيماها و بالگردهاي دشمن در بالاي سر ما ظاهر شده و با راكت، موشك و تيربارهاي خود از ما پذيرايي كردند. ما هم با تنها سلاحهاي موجود كه همان كلاشينكف يا تيربار گرينوف بود حملهي آنها را بدون پاسخ نگذاشته و با شلّيكهاي پي در پي، آنها را از منطقه فراري داديم.
حوالي ظهر بود كه منهم از تركشهاي فراوان خمپاره، بي نصيب نمانده و مجروح شدم.
امدادگران در زير آتش دشمن و با مشكلات فراوان، ما (مجروحين) را به پشت جبهه انتقال دادند، ولي هنوز تبادل آتش ادامه داشت.
در اين عمليات، رزمندگاني[5] به فيض عظماي شهادت نائل آمدند كه هرگز نام جاودانه، ايثار و رشادتهاي آنان از لوح ضميرمان محو نخواهد شد.
۱) در عمليات آبي و خاكي، محل اتّصال پُل شناور و خشكي را كه زمين هموار و مناسبي براي تجمّع نيروها در هنگام سوار شدن به قايق و يا ورود به پلُ شناور بحساب مي آيد اصطلاحاً « پد » مي نامند.
۲) سردار مهدي باكري در مورخه 25/11/63 (عمليات بدر) در حاليكه فرماندهي لشكر 31 عاشورا را به عهده داشت شهادت را در آغوش كشيد. دو تن از برادران وي نيز به نامهاي: «علي» به دست ساواك رژيم منحوس پهلوي و «حميد» (جانشين لشكر 31) در عمليات خيبر به خيل شهداي اسلام پيوستهاند.
۳) به وضعيّت استقرار نيروها و مستحكم كردن مواضع دفاعي «پدافند» گفته ميشود.
۴) در اصطلاح نظامي، به حمله و هجوم محدود نيروهاي خودي به سمت دشمن«تك» و به ضد حمله يا حمله متقابل دشمن «پاتك» گفته ميشود.
۵) شهيدان: « مهدي باكري سردار رشيد لشكر 31 عاشورا، عبّاس كريمي فرمانده دلاور لشكر 27 محمّد رسول اللّه، ميرزا علي رستمخاني فرمانده تيپ يكم لشكر 31 عاشورا و شهيدان همرزم: عبّاس نقيلو از يگان دريايي لشكر و يداللّه حسن بيگي از رزمندگان شهرستان ابهر و...
![]() |