مردان نبرد ـ پرویز بهرامی
|
||
خاطرات فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدّس، نوشتهی پرویز بهرامی |
پاییز ۱۳۶۳ ـ کردستان ـ بانه
از راست: ۱ـ پرویز بهرامی ۲ـ شهید امیرعلی کرمی ۳ـ مصطفی واحدی
« رؤياي صادقه »
راوی خاطره: پرویز بهرامی
بر گرفته از کتاب مردان نبرد. نوشتهی پرویز بهرامی
...در يكي از ارتفاعات پنجوين عراق مستقر بوديم[1]، آفتاب طلوع كرده بود كه يكي از همرزمان بسيجي بنام «بهرام بازرگان»[2] نزد ما آمد و خوابي[3] را كه شب گذشته ديده بود چنين باز گو كرد: «در خواب ديدم كه يك قطره خون از يكي از انگشتانم جاري شد... حالت عجيبي در خواب به من دست داده بود،احساس مي كردم كه پرواز مي كنم... دلم گواهي ميدهد كه امروز شهيد خواهم شد...» بهمين جهت، اين همسنگر عزيز از همه ي ما حلاليّت ميطلبيد. چند ساعت بعد، يكي از رزمندگان اهل ابهر بنام محمود آهنگري (ولايتي) سخت بيمار و شديداً دچار تب و لرز شده بود كه من او را تا رسيدن به پشت خط مقدّم و اورژانس صحرايي همراهي ميكردم... در بين راه متوجّه رزمندهاي شديم كه به همراه حدود ده عدد قمقمه آب[4]، بر اثر اصابت يك تركش كوچك به ناحيه گيجگاه (شقيقه سر) و جاري شدن فقط يك قطره خون، بر زمين افتاده و به شهادت رسيده است. با شناسايي دقيق اين چهره، دريافتيم كسي نيست جز همسنگر خودمان «بهرام بازرگان». اين شهيد والامقام به تأسي از منش والاي حضرت ابوالفضل العبّاس(ع) قمقمههاي بچّهها را جمع كرده بود تا از چشمهاي در منطقه، از آب پركُند، ليكن تقدير چنين بود كه همچون شهداي مظلوم و عطشان كربلا لب تشنه جان به جان آفرين تسليم كند.
***
پاييز 1363 در موقعيّت شهيد رهبري (تپه دو سينه)[5] مستقر بوديم كه روزي يكي از برادران بسيجي بنام امير علي كرمي[6] گفت: «بچّهها! شب قبل خواب ديدم كه در آن رودخانه (اشاره به رودخانه مقابل تپّه دوسينه) با ضدانقلاب درگير شديم و من در داخل آب به شهادت رسيدم... به نظرم ميرسد كه من روزي در داخل رود آبي به شهادت خواهم رسيد...»
چند ماه گذشت و اين برادر عزيز هم در عمليات بدر (شرق دجله) به خيل شهداي اسلام و برادر شهيدش «معرفت اله كرمي» پيوست.
آري! با تأمل و تعمّق درخواب اين دو شهيد بزرگوار در مييابيم كه خداوند بندههاي خاصّ و مخلص خود را براي شهادت گلچين و به ميهماني خود دعوت ميكند.
.............................................
پینوشتها:
۱) پاييز 1362 ـ مرحله سوّم عمليات والفجر 4
۲) شهيد بهرام بازرگان از بسيجيان اهل زنجان بود.
۳) ناگفته نماند وقتي از خواب صحبت به ميان مي آيد ذكر اين نكته لازم و ضروري به نظر مي رسد كه در آن موقعيّت حساس و كاملاً جنگي توأم با غرّش انفجارات و ... اينطور نبود كه محل مناسبي براي استراحت و خواب رزمندگان وجود داشته باشد ، بلكه هر كسي در فرصت مناسب و پيش آمده ، فقط مي توانست در كُنجي از سنگر بدون زيرانداز آنهم بصورت خميده و پوتين به پا، دقايقي به استراحت بپردازد و يا به اصطلاح چُرت بزند...
۴) در آن موقعيّت بحراني ، همه ي همسنگران به صورت نوبه اي قمقمه هاي آب را جمع آوري و از نزديكترين چشمه يا رود جاري در منطقه پُر مي نمودند ليكن بعضي از همرزمان از جمله شهيد بهرام بازرگان ، هميشه در اين كار خداپسندانه از ديگران پيشي مي گرفتند و...
۵) روستاي دوسينه از توابع شهرستان بانه مي باشد كه در سمت شرقي آن واقع گرديده است.
۴) امير علي كرمي اهل روستاي سنبل آباد از توابع شهرستان ابهر بود كه يكي از برادرانش بنام «معرفتاله » نيز چند سال قبل از وي در كردستان به شهادت رسيده بود.
![]() |