مردان نبرد ـ پرویز بهرامی
 
 
خاطرات فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدّس، نوشته‌ی پرویز بهرامی
 

« ضد كمين »

براي آندسته از عزيزان رزمنده اي كه خدمت در خطّه ي غريب و زير آسمان كبود[1] كردستان را تجربه نموده اند پُر واضح است شهرها و بخشهاي مختلف اين استان در دوران دفاع مقدّس و حتّي چند سال بعد از پايان آن به محورهاي عملياتي تقسيم و نيروهاي ارتش ، سپاه ، بسيج و ژاندارمري در قالب گردان ، گروهان ، پاسگاه و پايگاه در اين محورها سازماندهي و استقرار داشتند. اكثر پايگاهها معمولاً در نقاط حساس ، مرتفع و يا در جوار روستاها و آباديها مستقر بودند.

روزانه از حدود ساعت 8 صبح تا غروب آفتاب ، نيروهايي تحت عنوان «تأمين جاده» از اين پايگاهها خارج و در سينه ي تپّه ها و كوهها به حفاظت از جاده ها مي پرداختند. مسلّماً بعد از جمع شدن نيروهاي تأمين ، ديگر جاده ها امنيت لازم و كافي را نداشتد ، بهمين دليل در ساعات ممنوعه از تردد افراد نظامي و انتظامي توسط دژبانها جلوگيري بعمل مي آمد.

شهرستان « بانه » هم از اين قاعده مُستثني نبود و اكثر رزمندگان اين منطقه بمنظور كنترل اوضاع امنيتي از لوث وجود عناصر ضد انقلاب ، در چهار محور اصلي ( عباس آباد ، كوخان، آرمرده و شهيد محوري ) حضور داشتند.

در آن ايّام ، سردار شهيد حاج قاسم نصرالهي فرمانده سپاه بانه[2] به منظور تقويت روحيه و دلگرمي رزمندگان تحت امر خود ( نيروهاي سپاه و بسيج ) روش خوب و مؤثري را اتّخاذ نموده بود و هر از چند گاهي به اتّفاق چند تن از مسؤولين و فرماندهان ستادي سپاه بانه به محورها عزيمت و چند ساعتي را در كنار برادران رزمنده سپري مي كردند.

در يكي از روزهاي ماه مبارك رمضان ( بهار سال 1365 ) بود كه در معيت ايشان و چند تن از نيروهاي ستاد سپاه ، در برنامه ي ضيافت افطاري مركز گردان ( محور ) عباس آباد[3] حضور داشتيم.

تازه وقت افطار رسيده بود كه بوسيله ي بي سيم در پيام كوتاهي به حاج آقا نصرالهي اعلام شد : « چند نفر از رزمندگان در قسمت شرقي دهانه ي تونل گردنه خان مورد كمين عناصر گروهگ « كومله » قرار گرفته و به شهادت رسيده اند ، ولي ظاهراً چند تن ديگر هنوز درگير هستند... »

با دريافت اين خبر ، بعضي از نيروها فقط توانستند با عجله و بطور سرپايي با لقمه ناني ، افطار كنند ولي برادر نصرالهي بخاطر نگراني و پيگيري موضوع ، از اين لقمه نان نيز محروم مانده و سريعاً دستور حركت به محل مورد نظر (گردنه خان) را صادر فرمود.

همه ي ما با مُجهز ساختن خود به سلاح ، نارنجك و ديگر امكانات لازم براي اعزام به كمينگاه دشمن مهيّا شديم. هماهنگيهاي لازم براي اعزام چند دسته از گردان ضربت «جند اللّه»[4] سپاه بانه و سپاه سقّز به محل معمول گرديد. لذا حركت از سه جهت به طرف عناصر ضد انقلاب كه در اطراف تونل و گردنه ي خان مخفي بودند آغاز شد.

گروه اوّل از عباس آباد به سمت بانه و سپس به گردنه ي خان. گروه دوّم از بانه و گروه سوّم از سمت سقّز به سمت نيروهاي درگير. با اين آرايش و تاكتيك نظامي ، عوامل ضد انقلاب تا حدودي به محاصره ي ما در مي آمدند.

با رسيدن ما كه فرماندهي و هدايت نيروها را حاج قاسم بر عهده داشت درگيري شدّت يافته و بار ديگر افراد گروهك كومله ، نيروهايمان را در دام كمين خود انداختند ولي اين بار با ترفندي ديگر و در اين سمت گردنه يعني قسمت غربي دهانه ي تونل گردنه خان.

دقايقي سپري شد تا در تاريكي ، نيروهاي ما در مقابل دشمن موضع بگيرند و عمليات « ضد كمين » را شروع كنند.

نيروهاي دشمن با سلاحهاي خود ، بي رحمانه به سوي ما آتش گشودند ، گلوله ها زوزه كشان يكي پس از ديگري بر اطراف جان پناه ما كه همان سنگهاي بزرگ اطراف جاده و سينه كش كوه بود اصابت و كمانه مي كردند.

آنچه كه دراين درگيري توجّه همه را به خود جلب مي كرد شجاعت تحسين برانگيز « كاك مجيد »[5] يكي از پيشمرگان مسلمان كُرد بود كه با بي باكي هر چه تمام با تيربار دوشكا ، شلّيك و مجال هر گونه حركت را از نيروهاي دشمن صلب مي نمود.

خوشبختانه در اين معركه ، تاريكي شب موجب هدر رفتن گلوله هاي دشمن مي شد و آنها را در نشانه روي دقيق روي نيروهاي ما ناكام مي گذاشت ، كما اينكه ما نيز عليه نيروهاي دشمن تسلّط كافي نداشتيم.

در خلال درگيري ، لحظه اي من براي حاج قاسم احساس خطر كرده و به بهانه اي خود را در جلوي او قرار دادم تا از گلوله هاي افراد مقابل (دشمن) در امان باشد ، ولي او قصد مرا از اين عمل فهميد و با طمأنينه ي خاصي كه نشان از ايمان قوي به خدا و شجاعت او داشت گفت : « سيّد مرگ انسان دست خداست ، اگر قرار باشد من در اينجا شهيد بشوم با سپر شدن تو نيز به شهادت خواهم رسيد...» اين حرف حاج قاسم ، واقعاً مرا تكان داد و اثر مثبتي در روحيه ام گذاشت...

بالأخره در حين درگيري ، نيروهاي گردان جنداللّه سقّز هم وارد صحنه شدند. در اين موقعيّت ، عرصه براي عناصر ضد انقلاب تنگ شد و چون اوضاع را آشفته ديدند با استفاده از تاريكي شب ، فرار را بر قرار ترجيح دادند. با اين حال چون اطمينان كافي از عدم حضور نيروهاي كومله نداشتيم مجبور شديم تا روشنايي هوا ، منطقه را تحت نظر داشته باشيم.

صبح از پايگاه دوسينه خبر رسيد كه چند نفر از عناصرگروهك كومله به روستاي دوسينه مراجعت و پس از مداواي مجروحين خود از آنجا خارج مي شوند ، ولي در حين خروج از روستا ، با نيروهاي پايگاه مزبور ، درگير و در نتيجه يكي از افراد ضد انقلاب به هلاكت مي رسد.

۱) حضرت آيت ا.. خامنه اي :  « اساسي ترين و خاموشترين جهادها ، جهاد در كردستان سرزمين غريبان است »

حضرت آيت ا.. شهيد دستغيب :  « خدمت در زير آسمان كبود كردستان عبادت است » 

در دوران دفاع مقدّس دو عبارت بالا بر روي بعضي از در و ديوارهاي شهرهاي كردستان نقش بسته بود كه بهمين علّت در بين رزمندگان ، خطّه ي كردستان به سرزمين غريب و آسمانش به آسمان كبود معروف بود.

۲) حاج قاسم نصرالهي اهل خوي و فردي بسيار متواضع و با اخلاق بود كه در سال 1367 در مرز بانه و عراق توسط عوامل ضد انقلاب به شهادت رسيد.

۳) محور عباس آباد حدّ فاصل شهر بانه تا نقطه ي صفر مرزي و بخشهاي اطراف آن را تحت پوشش و چتر امنيتي خود قرار مي داد.

۴) در بسياري از شهرهاي كردستان ، گردانهايي با عنوان « گردان ويژه ضربت جُندا... » تشكيل شده بود تا در مواقع لازم و اضطراري بتوانند بعنوان نيروهاي واكنش سريع به ياري رزمندگان بشتابند.

۵) كاك مجيد لطفي يكي از اكراد و پيشمرگان سپاه بانه بود كه در درگيري‌هاي بعدي با عناصر ضد انقلاب، به خيل عظيم شهداي اسلام پيوست.

 

پیشمرگ شهید " مجید لطفی "

چهره‌ای دوست داشتنی که هرگز از یاد و خاطره‌ی رزمندگان بانه فراموش نخواهد شد

 

 |+| نوشته شده در  یکشنبه سوم آذر ۱۳۸۷ساعت 14:39  توسط پرویز بهرامی، Bahrami. Parviz  | 
  بالا