مردان نبرد ـ پرویز بهرامی
 
 
خاطرات فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدّس، نوشته‌ی پرویز بهرامی
 

 روز وصل دوستداران یاد باد  ......................................  یاد باد آن روزگاران یاد باد

« نبرد در ارتفاعات گوشينه »

راوی: شعبان مولایی

بر گرفته از کتاب حکایت آن روزها. نوشته‌ی پرویز بهرامی

پادگان « سيّدكان » عراق كه در نزديكترين نقطه به مرز اُشنويه ايران واقع است در طول جنگ تحميلي براي رژيم بعثي از اهميّت بالايي برخوردار بود چرا كه اين پادگان به لحاظ موقعيّت جغرافيايي ، نقطه قوّت و محل امني براي گروهك هاي مسلّح ضد انقلاب ايران محسوب مي شد.

از همين رو در تير ماه سال 1363 فرماندهان جنگ تصميم گرفتند در يك عمليات بُرون مرزي ، ضمن برهم زدن آرايش جنگي جبهه شمالي عراق ضربه مُهلكي بر پيكره ي اين پادگان وارد آورند تا عوامل ضد انقلاب به راحتي نتوانند از پشتيباني آن بهره مند شوند.

اين مأموريت به تيپ ويژه 155 شهدا (سپاه) و تيپ 23 تكاور نُوهد[1] (ارتش) واگذار گرديد تا در عملياتي مشترك به اجرا در آيد.

آن زمان سردار شهيد « محمود كاوه »[2] فرماندهي تيپ ويژه شهدا را بر عهده داشت و از آنجائيكه مهارت و تجارت خوبي در جنگ هاي چريكي و نا منظّم كسب كرده بود ، بيش از همه ، نظر فرماندهان عالي رتبه ي جنگ را به خود معطوف ساخته بود. او همواره بر آمادگي جسماني ، آموزش هاي تخصّصي و فني و حتّي ورزش هاي رزمي نيروهاي تحت امر خود تأكيد ورزيده و خود نيز از زير اين بار ، شانه خالي نمي كرد ؛ كما اينكه در مسائل انضباطي و معنوي هم بر اين عقيده استوار بود.[3]

شهيد كاوه ، قدرت ايمان را بالاتر از همه ي امكانات و قدرت هاي مادّي مي دانست ، بنابراين كار خودسازي را اوّل از خود آغاز و بعد به دوستان و نيروها توصيه مي نمود. برگزاري نماز جماعت و اوّل وقت ، جلسات منظّم تلاوت قرآن ، احكام و... كه در مقرّ تيپ برگزار مي شد ، همگي مؤيّـد اين ادّعاست. بارها شاهد صُوت دلنشين و حُزن انگيز تلاوت آيات قرآن توسط اين سردار بزرگوار بوديم. او به راستي توانسته بود به روح و روان خود صيقل داده و بر هواهاي نفساني غالب شود.

صبح يكي از روزهاي گرم تيرماه ، از حركت چند گُردان[4] به سوي منطقه عملياتي مطّلع شديم ؛ هر چند كه جسته و گريخته از يكي دو روز قبل ، نسبت به عملياتي كه در پيش رو داشتيم ، توجيه شده بوديم.

سردار شهيد محمود كاوه و اميرِ سپهبُد شهيد علي صيّاد شيرازي كه آن موقع فرماندهي نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران را بر عهده داشت در مقرّ تيپ[5] آخرين هماهنگي ها را جهت عملي ساختن طرح عمليات ، بعمل آوردند. سه گردان[6] از تيپ ويژه شهدا و يك گردان از تيپ 23 نوهد كه از چند روز قبل به صورت آماده ، ميهمان تيپ شهدا بودند براي انجام مأموريت ، سازماندهي و مُهيّا شدند. ساعت تقريباً 30/8 صبح بود كه به اتّفاق همه گردانها با تجهيزات كامل و امكانات مورد نياز ، بوسيله اتوبوس و ميني بوسها ، مقرّ تيپ را به قصد « اُشنويه » ترك كرديم.

بعد از ظهر بود كه به اشنويه رسيده و شب را در آنجا به صبح رسانديم. صبح بوسيله خودروهاي ايفاء و تويوتا از اشنويه به خط مرزي (محل فرود و پرواز هليكوپترها) حركت كرديم.

در خلال اين فرصت ، همه نيروها مجدداً نسبت به جزئيات و مراحل عمليات ، توجيه شده و تذكرات لازم توسط فرماندهان ارائه گرديد ، سپس نماز ظهر و عصر اقامه و ناهار هم صرف شد.

طبق برنامه ، چند فروند هليكوپتر شنوك براي « هلي بُرن »[7] نيروها به حوالي ارتفاعات موسوم به « گوشينه » بر زمين نشسته و پس از سوار كردن نيروها ، از زمين بلند شدند.

ما با استقرار در ارتفاعات گوشينه ، وظيفه تأمين نيروهاي ارتش را داشتيم و قرار بود آنها با تأميني كه در ارتفاعات بر قرار مي شد عمليات تهاجمي را بر عليه پادگان سيّدكان به اجرا در آوردند.

در اين مأموريت ، مسؤوليت يكي از گروهان ها و ستاد گردان امام حسن(ع) بر عهده ي من بود كه از بدو حركت ، يكي از رزمندگان بسيجي بعنوان بي سيم چي ، با يك دستگاه بي سيم « پي . آر . سي ـ 77 » مرا همراهي مي نمود ، مضافاً اين كه يكي از چريك هاي بارزاني (حزب دموكرات عراق) نيز به عنوان بلد راه ، نيروها را هدايت مي كرد.

وقتي هليكوپترها براي پياده كردن نيرو در اطراف ارتفاعات گوشينه فرود مي آمدند ناگهان چند فروند از جنگنده بُمب افكن هاي عراقي در آسمان ظاهر شدند، لذا هليكوپتر ها نتوانستند بر زمين بنشينند و به ناچار با ارتفاع 5/1 الي 2 متر از زمين ، آرام آرام به پرواز خود ادامه دادند تا نيروها بتوانند بي درنگ از هليكوپترها پياده شوند.

همه نيروها ، يكي پس از ديگري پياده مي شدند كه هواپيماهاي دشمن شروع به بمباران نمودند ، به همين جهت هليكوپترها به ارتفاع و سرعت خود افزوده و فوري محل را ترك كردند.

در اين لحظه متوجّه شديم چند نفر از نيروها از جمله ، بي سيم چيِ همراه من نتوانسته اند از هليكوپتر بپرند.

هر نيرويي كه از هليكوپتر به پايين مي پريد ، سريع خودش را در لابلاي بوته ها استتار نموده يا در داخل شيارها و هر جايي كه مي توانست از آن به عنوان جان پناه استفاده كند موضع مي گرفت. دقايقي گذشت كه اوضاع تا حدودي آرام گرفت ولي هر لحظه ، حمله ي هوايي از سوي دشمن مُحتمل بود ، زيرا ظاهر شدن هواپيماها در آن ساعت و موقعيّت ، غير عادي به نظر مي رسيد ، به عبارت ديگر لُو رفتن كل عمليات متصوّر بود.

بدون معطّلي ، با نظم و آرايش جنگي به طرف ارتفاعات گوشينه به راه افتاديم. در طول مسير به لو رفتن موضوع فكر مي كرديم و هنوز به پاي قلّه ها نرسيده بوديم كه از چند سو زير آتش شديد دشمن قرار گرفتيم. اين بار ، ديگر شك و شُبهه اي براي لو رفتن عمليات باقي نمي ماند.

به سرعت ، خودمان را از كوهپايه به بالا مي كشيديم كه تازه متوجّه شديم منشأ تيراندازي ، رأس ارتفاعات گوشينه است.

دشمن با كسب اطلاع از اهداف ما ، در يك اقدام غافلگيرانه ، شمار زيادي از نيروهاي خود را در چند نقطه از ارتفاعات منطقه مستقر كرده بود.

راه عقب نشيني براي ما وجود نداشت ، چرا كه هر چقدر از ارتفاعات فاصله مي گرفتيم به همان اندازه ، ديد و تسلّط دشمن بر ما افزايش مي يافت. از طرفـي ، هليكوپترها نيز از منطقه دور شده بودند. چاره اي نداشتيم جز اينكه با يورشي برق آسـا ، قلّه را از دست دشمن آزاد كنيم. اين كار با موقعيّت و سنگيني كوله باري كه داشتيم بسيار سخت و نفس گير به نظر مي رسيد ولي به هر حال بايد به بالا پيش مي رفتيم.

ضمن پيشروي ، به همه تأكيد شد كه حساب مهمّات ، آذوقه و آبِ همراه خود را داشته باشند تا بيهوده از دست نرود.

عدم حضور بي سيم چيِ من كه ناخواسته با هليكوپتر بازگشته بود كار گروهان يك را با مشكل مواجه مي ساخت ، چون ارتباط با فرمانده گردان ، بدون بي سيم امكانپذير نبود.

پيشروي نيروها ادامه يافت تا جايي كه جنگ به درگيري تن به تن نيز كشيد. افراد دشمن اصلاً تصوّر نمي كردند كه صُعود و فتح قلّه ، آن هم در كمترين زمان ممكن ، توسط رزمندگان پُرتوان تيپ ويژه شهدا صورت گيرد؛ بنابراين در همان دقايق اوليه ، با روياروييِ نزديك رزمندگان ، عاجز مانده و متواري شدند و همچنين چندين جنازه و مجروح هم بر جاي گذاشتند. نا گفته نماند كه در اين نبرد نا برابر ، چند تن از همرزمان ما نيز مصدوم و مجروح گرديدند.

همزمان با فرار نيروهاي بعثي از صحنه درگيري ، رزمندگان تيپ 23 نوهد ارتش نيز عمليات خود را كه همان هدف انهدام پادگان سيّدكان و برهم زدن آرايش جنگي جبهه شمالي عراق بود با موفقيّت كامل به مرحله اجرا در آوردند.

نيم شبي گذشته بود ولي تبادل آتش هنوز ادامه داشت...

طبق دستور با روشنايي صبح ، خود را از ارتفاعات گوشينه خارج ساخته و به اُشنويه حركت كرديم.

اين عمليات ، تجربه موفقي بود براي ما كه بدانيم « با آمادگي جسماني و فراگيري آموزش هاي لازم كه همواره جزء برنامه هاي لاينفك و مؤكّـد شهيد كاوه بود ، مي شود در سخت ترين شرايط بر دشمن پيروز شد »

شايسته تر اينكه بايد گفت : « موفقيّت اين عمليات ، نقطه ي عطفي بود در فرماندهي مُدبّرانه و شجاعانه سردار شهيد محمود كاوه كه هميشه در يادها خواهد ماند »[8]


پی‌نوشت‌ها:

[1] كلمه « نوهد » اختصار « نيروي ويژه هوابُرد » مي باشد.

[2] سردار شهيد محمود كاوه به سال 1340 در مشهد مقدّس متولّد و سرانجام در دهم شهريور 1365 در عمليات كربلاي دو ، شهد شيرين شهادت را نوشيد.

[3] سرتيپ شهيد حسن آبشناسان فرمانده لشكر 23 نوهد ارتش در باره شهيد كاوه مي گويد: « اگر در دنيا يك چريك پاكباخته و دلباخته به اسلام و حضرت امام (ره) وجود داشته باشد ، محمود كاوه است و هر رزمنده اي كه بخواهد خوب پخته و آبديده شود بايد به تيپ ويژه شهدا پيش او برود »

[4] در اصطلاح نظاميگري به سه گروهان نظامي يك گُردان گفته مي شود كه هر گردان معمولاً بين 276 الي 330 نفر مي باشد.

[5] آن زمان مقرّ تيپ ويژه شهدا در 15 كيلومتري جاده مهاباد به اروميه واقع بود.

[6] گردانهاي علي اصغر(ع) ، امام حسين(ع) ، و گردان ويژه امام حسن(ع).

[7] جابجايي نيرو و امكانات بوسيله هليكوپتر را « هلي بُـرن » مي گويند.

[8] حضرت آيت اله خامنه اي مقام معظّم رهبري در باره تيپ ويژه شهدا و شهيد كاوه فرمودند: «تيپ ويژه شهدا كه ايشان فرماندهي اش را بر عهده داشتند يكي از واحدهاي كار آمد ما محسوب مي شد... او در عملياتهاي گوناگون شركت داشت و كار آزموده ميدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم، اداره واحد ، مديريت قوي ، دوستي و رفاقت با عناصر لشكر ، از لحاظ معنوي ، اخلاق ، ادب ، تربيت، توجّه و ذكر ، يك انسان جوان ، امّا بر جسته بود » ، « ... اين جوان ( شهيد كاوه ) جزو عناصر كم نظيري بود كه او را در صدد خود سازي يافتم. حقيقتاً اهل خودسازي بود ، هم خود سازي معنوي و اخلاقي و تقوايي و هم خودسازي رزمي» ـ روزنامه جوان، سه شنبه 8 شهريور 1384 ـ شماره 1829 سروقامتان ـ صفحه 10

 |+| نوشته شده در  یکشنبه سوم آذر ۱۳۸۷ساعت 14:49  توسط پرویز بهرامی، Bahrami. Parviz  | 
  بالا