مردان نبرد ـ پرویز بهرامی
|
||
خاطرات فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدّس، نوشتهی پرویز بهرامی |
"این عکس مربوط به خاطره نیست"
سال : ۱۳۶۱ دهلُران ، قبل از والفجر مقدماتی
ایستاده ها از راست : ۱ـ بهروزی ۲ـ گنج خانلو ۳ـ پرویز بهرامی
نشسته ها از راست : ۱ـ یداله صفائیان ۲ـ ؟ ۳ـ محمود صفائیان ۴ـ ؟
"امداد غيبي"
راوی خاطره: پرویز بهرامی
بر گرفته از کتاب یاد یاران. نوشتهی پرویز بهرامی
لحظه لحظههاي دفاع مقدّس آميخته است با خاطرات تلخ و شيرين، خاطرات حماسهها و حادثهها، خاطرات یافتن دوستان جديد، خاطرات از دست دادن دوستان و همسنگران. خاطرات پيروزيهاي جبههی حق عليه باطل و...
همه اين خاطرات و حوادث، بهانهاي است براي بكار گرفتن قلم تا بشنوند از روزهاي خدايي، آنهائيكه ندیدهاند و نشنيدهاند...
ديماه سال 1361 چند روز قبل از عمليات پيروزمندانه والفجر مقدماتي بود كه به اتّفاق برادران بسيجي يدا.. صفائيان، محمود صفائيان، عبداله محمّدي، بهروزي و... توفيق حضور در جبهه دهلُران را داشتيم، يك روز مشغول صحبت بوديم كه ناگهان طنين شلّيك پدافندها (توپهاي ضدهوايي) در منطقه پيچيد. فهميديم كه حملهی هوايي صورت گرفته است، تا آمديم از جا بجُنبيم بمبهاي جنگندههاي دشمن در چند نقطه از زمين فرود آمدند و با انفجار آنها تعدادي از همسنگران و رزمندگان مستقر در دهلران شهيد يا مجروح شدند. به كمك همديگر تعدادي از مجروحين را به اورژانس سپاه انتقال داديم. داخل اورژانس بوديم كه مجدّداً حمله هوايي از سر گرفته شد. در حين بمباران وقتيكه ما از اورژانس خارج شده و به دنبال سنگري ميگشتيم، ناگهان متوجّه بمبي شديم كه تقريبا در شش متري اورژانس (حياط اورژانس) جا خشك كرده ولي خوشبختانه عمل نكرده بود...
از اين صحنه عجيب و وحشتناك، نگاهمان مات ومبهوت به يكديگر بود كه بلافاصله يكي از بسيجيان توجّه ما را بخود جلب كرد و گفت: نترسيد! اين معجزهی خداوند است! اين امداد غيبي است! از اينها كم نديدهايم، ارادهی خداوند در اين بوده است كه مجروحين داخل اورژانس زنده بمانند؛ همهی ما دستهايمان را بلند كرده و شكر اين امداد خداوندي را بجاي آورديم.
![]() |