مردان نبرد ـ پرویز بهرامی
 
 
خاطرات فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدّس، نوشته‌ی پرویز بهرامی
 

در سالگرد شهادت شهید دکتر مصطفی چمران ، یاد و خاطره آن سردار بزرگ و همرزمانش را گرامی می داریم.

       سردار شهيد دكتر مصطفي چمران :

هنگامي كه شيپور جنگ نواخته مي‌شود شناختن مرد از نا مرد آسان مي‌شود، پس اي شيپورچي بنــواز!


سردار شهید دکتر مصطفی چمران:
..............................................

خــدايـــا!

عذر مي‌خواهم از اين که بخود اجازه مي‌دهم که با تو راز و نياز کنم
عذر مي‌خواهم که ادعا هاي زياد دارم در مقابل تو اظهار وجود مي‌کنم
در حالي که خوب مي‌دانم وجود من ضائيده‌ي اراده من نيست و بدون خواسته‌ي تو هيچ و پوچم،
عجيب آنکه
از خود مي‌گويم
منم مي‌زنم
خواهش دارم و آرزو مي‌کنم

خــدايـــا!

تو مرا عشق کردي که در قلب عشاق بسوزم
تو مرا اشک کردي که در چشم يتيمان بجوشم
تو مرا آه کردي که از سينه‌ي بيوه‌زنان و دردمندان به آسمان صعود کنم
تو مرا فرياد کردي که کلمه‌ي حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمايم
تو تار و پود وجود مرا با غم و درد سرشتي
تو مرا به آتش عشق سوختي
تو مرا در توفان حوادث پرداختي، در کوره‌ي غم و درد گداختي
تو مرا در درياي مصيبت و بلا غرق کردي
و در کويره فقر و هرمان و تنهایي سوزاندي.

خــدايـــا!

تو به من
پوچيه لذات زود گذر را نمودي
ناپايداري روزگار را نشان دادي
لذت مبارزه را چشاندي
ارزش شهادت را آموختي

خــدايـــا!

تو را شکر مي‌کنم
که از پوچي‌ها و ناپايداري‌ها و خوشي‌ها و قيد و بندها آزادم نمودي
و مرا در توفان‌هاي خطرناک حوادث رها کردي و در غوغاي حيات در مبارزه‌ي با ظلم و کفر غرقم نمودي و مفهوم واقعي حيات را به من فهماندي.

فهميدم: سعادت حيات در خوشي و آرامش و آسايش نيست
بلکه در درد و رنج و مصيبت و مبارزه با کفر و ظلم
و بالاخره شهادت است

 |+| نوشته شده در  یکشنبه سی و یکم خرداد ۱۳۸۸ساعت 21:30  توسط پرویز بهرامی، Bahrami. Parviz  | 
  بالا